جدول جو
جدول جو

معنی پستائی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

پستائی کردن
(وَ ذَ)
برنهادن. اندوخته کردن. پس انداز کردن. ذخیره کردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گستاخی کردن
تصویر گستاخی کردن
بی پروایی کردن، جسارت کردن، پررویی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
برآمدن و آماسیدن پستان زن یا حیوان آبستن از شیر، کمی پیش از زادن: ارداد، پستان کردن گوسپند و جز آن پیش از زادن. (منتهی الارب). زهو،... و پستان کردن میش نزدیک زادن. (صراح اللغه). رمدّت الناقه ترمیداً، پستان کرد شتر ماده. الماع، پستان کردن مادیان و ماده خر و ماده شتر. (منتهی الارب) ، شیر به پستان آوردن. پرشدن پستان از شیر
لغت نامه دهخدا
(گِرِ تَ)
جسارت کردن. (ناظم الاطباء) :
معذور کن ای شیخ که گستاخی کردم
زیرا که غریبم من و مجروحم و خسته.
ابوالعباس عباسی (ازشرح احوال و آثار رودکی تألیف سعید نفیسی ص 1158).
مباش ای شب چنین گستاخ بر من
که گستاخی کند از دوست دشمن.
(ویس و رامین).
و از ایشان اولاد و اعقاب بودند سادات علما صلحا معیشت از مال مشروع ساختندی و با سلاطین ایشان هیچ گستاخی نکردند. (تاریخ بیهقی).
گرندیم شاه گستاخی کند
تو مکن چون تو نداری آن سند.
مولوی.
هرکه گستاخی کند اندر طریق
گردد اندر وادی حیرت غریق.
مولوی.
، استدعای ملایمت و ملاطفت نمودن. (ناظم الاطباء). مباسطت. انبساط. (ترجمان القرآن) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پستایی کردن
تصویر پستایی کردن
پس انداز کردن ذخیره کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تیمار داشتن بیمارداری کردن بیماروانی کردن بیماربانی کردن پرستاری نمودن، تمریض
فرهنگ لغت هوشیار
جسارت کردن، وقاحت کردن پرروی کردن، استدعای ملاطفت و ملاعبت کردنانبساط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گستاخی کردن
تصویر گستاخی کردن
((~. کَ دَ))
جسارت کردن
فرهنگ فارسی معین
اگر بیند سقائی می کرد و بی طمع بود، دلیل است به کار آخرت مشغول شود. اگر بیند که مشک پرآب بود و به کس نداد، دلیل که مال جمع کند و از آن خیر نبیند. جابر مغربی
سقا درخواب، دلیل بر مردی است که دیندار بود. اگر بیند سقائی می کرد و آب به مردم می داد، دلیل که با مردم نیکوئی نماید. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از پرستاری کردن
تصویر پرستاری کردن
تمريضٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پرستاری کردن
تصویر پرستاری کردن
Nurse
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرستاری کردن
تصویر پرستاری کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پرستاری کردن
تصویر پرستاری کردن
看護する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پرستاری کردن
تصویر پرستاری کردن
ухаживать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پرستاری کردن
تصویر پرستاری کردن
پرستاری کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پرستاری کردن
تصویر پرستاری کردن
সেবা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پرستاری کردن
تصویر پرستاری کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پرستاری کردن
تصویر پرستاری کردن
hemşirelik yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پرستاری کردن
تصویر پرستاری کردن
간호하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پرستاری کردن
تصویر پرستاری کردن
доглядати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پرستاری کردن
تصویر پرستاری کردن
opiekować się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پرستاری کردن
تصویر پرستاری کردن
देखभाल करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پرستاری کردن
تصویر پرستاری کردن
ดูแล
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پرستاری کردن
تصویر پرستاری کردن
verzorgen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پرستاری کردن
تصویر پرستاری کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرستاری کردن
تصویر پرستاری کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پرستاری کردن
تصویر پرستاری کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پرستاری کردن
تصویر پرستاری کردن
دیکشنری فارسی به عبری